سکوت ...
وقتی بغضم شکسته شد...
و نفس هایم؛
غرق شد در اندوه و بی تابی،
فقط "سکوت" با من بود!!
گاه گاهی که تنم...
خسته از لحظه ها؛
به سوی تلخ ترین مرداب زندگی کشیده می شد،
و شب هایی که بالشم
خیس می شد از اشک شبانه حسرت...
فقط "سکوت" با من بود
فقط "سکوت" با من بود
فقط "سکوت" با من بود
.
.
.
و نفس هایم؛
غرق شد در اندوه و بی تابی،
فقط "سکوت" با من بود!!
گاه گاهی که تنم...
خسته از لحظه ها؛
به سوی تلخ ترین مرداب زندگی کشیده می شد،
و شب هایی که بالشم
خیس می شد از اشک شبانه حسرت...
فقط "سکوت" با من بود
فقط "سکوت" با من بود
فقط "سکوت" با من بود
.
.
.
نظرات شما عزیزان: